جدول جو
جدول جو

معنی صومعه سراب - جستجوی لغت در جدول جو

صومعه سراب
(صَ مَ عَ)
دهی است از دهستان آلان برآغوش بخش آلان برآغوش شهرستان سراب، واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری مهربان و 16 هزارگزی شوسۀ تبریز به سراب. کوهستانی و معتدل است. 1107 تن سکنه دارد. آب آن ازرود خانه چاکی چای. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و کارگری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ مَ عَ سَ)
نام یکی از بخشهای شهرستان فومن، همچنین نام شهر کوچک مرکز بخش است. این بخش در قسمت شمال باختری شهرستان واقع و هوای آن معتدل و مرطوب است. آب مزروعی قرای تابع بخش از رودخانه های تنیان، سیاه رودخان، پلنگ رود و رود خانه ماسوله تأمین میگردد. محصول عمده این بخش به ترتیب اهمیت: برنج، توتون سیگار، ابریشم، چای و مختصر نیشکر در چند محل بخصوص است. راه شوسۀ رشت به طالش تقریباً از وسط این بخش از قصبات صومعه سرا، کسما، اباتر، طاهرگوراب و ضیابرمیگذرد. این بخش از دو دهستان یکی مرکزی و دیگری گسگرات تشکیل شده، جمع قرای بخش در حدود 103 آبادی بزرگ و کوچک و جمع سکنۀ آن در حدود 63000 تن است. دهستان مرکزی از 60 آبادی تشکیل شده و در حدود 48 هزار تن جمعیت دارد. قرای مهم آن عبارتند از: قصبۀ کسما که در 4 هزارگزی شمال صومعه سرا واقع است و اهمیت تاریخی دارد و سابقاً مرکز حکومت فومنات بوده است. قرای مهم دیگر عبارت است از پشتیر، میانده، مرکیه، گوراب زرمخ که در انقلابات جنگل مرکز انقلابیون بوده، پیشخان، پشته ساز و تنیان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ عَ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 17 هزار و پانصد گزی شمال خاوری مراغه و 19 هزار و پانصد گزی شمال شوسۀ مراغه به میانه. این ده در دره واقع و هوای آن معتدل و سالم است. 325 تن سکنه دارد. آب آن از صوفی چای است. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون، کشمش، بادام، کرچک و نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ عَ یِ خَطْ طا)
دهی است از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری سراب و 9 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل. این ده کوهستانی و هوای آن معتدل است. 41 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. این ده را صومعه خرابه نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا